ساحت

خود من

Posted in روايت by Mohammad on سپتامبر 9, 2008

چند وقیتیست که می خواهم خودداری کنم از اینکه خودم باشم. این طور دیگر لازم نیست مرتب به خودم دقت کنم تا بتوانم ادای آن را در آورم. اصلا می خواهم استعفا بدهم از این خود. بروم یک خود بهتر گیر بیاورم. از اینها که تاییدیه و گارانتی هم دارند. خود فعلیم به شدت هرزه شده. مثلا همین دیشب خودم خیلی دیر آمد خانه. ساعتها برایش بیدار نشستم تا برسد. اگر چه به من چیزی نگفت، اما میدانم دوباره با یکی از آن روحههای دوره گرد قرار داشته. باید کار را یکسره کرد. اگر نتوانستم خودم را بیرون کنم، خودم می گذارم و می روم.

2 پاسخ

Subscribe to comments with RSS.

  1. زهرا said, on سپتامبر 10, 2008 at 5:10 ق.ظ.

    لطفا کاتالوگ هم داشته باشد.

  2. رحمان said, on سپتامبر 10, 2008 at 8:33 ق.ظ.

    به جای اینکه بیای در جمع کثیری از دوستان دوران مدرسه، می ری با ارواح سرگردان سر می کنی؟ فکر کنم بهتر باشه خودتو به یه تعمیرگاه مجاز از نوع غیر کلاهبردار معرفی کنی. گفتم غیر کلاهبردار، چون ممکنه همین دو سه تا قطعه سالمت رو هم با قطعات بنجل عوض کنن.


برای رحمان پاسخی بگذارید لغو پاسخ